وبلاگی برای دلنوشته ها

ساخت وبلاگ
دو سه بار امدم پیام بدم نتونستم گفتم شاید نخواد...سرم رو رو بالش گذاشتم آهنگی که فرستاده بود رو گوش دادم...دوباره برگشتم ،گفتم نه؛ من با اون چیکار دارم من دلتنگش شدم باید بهش پیام بدماما باز وقتی آخرین پیامش یادم اومد آروم گوشی رو کنار گذاشتم سرم رو کردم زیر پتو صدای آهنگ رو بالا بردم کلی گریه کردم با خودم...با خودم میگفتم ینی اونم اینجوری دلتنگم شده؟؟؟ ینی الان حالش مثل منه؟؟؟ الان چیکار میکنه؟؟؟نمیدونم چرا اون شب میخواستم بدونم حالش چطوره، انگار اونم حالش مثل من بود... آخه چرا باید اینجوری حالم بد میشد یهو..!!دیگه نتونستم، نصف شبی بهش پیام دادم، یه روز گذشت نگاه نکرد، دو روز گذشت، سه روز... روز چهارم فهمیدم که دیگه اون پیامم رو هیچ وقت نگاه نمیکنه...همون لحظه ی که دلم یهو واسش رفته بود اونم دلش رفته بود ...من باید چیکار میکردم ، تو بگو من باید چیکار میکردم..؟؟ مگه من تو رو دست کی سپرده بودم..؟؟ تو هیچ وقت نرفتی؛ من هنوزم هرشب بهت پیام میدم...#بدون_مخاطب_خاص  وبلاگی برای دلنوشته ها...
ما را در سایت وبلاگی برای دلنوشته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadjamshidio بازدید : 171 تاريخ : جمعه 16 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:08

+ میدونی،دلتنگی چیه؟ - نه!+ دلتنگی، یعنی یه جایی دارم، بلند بلند میخندم، یهو بیای تو ذهنم... یادم بیفته، به اون خنده های قشنگت! از اونایی که، همش تو عکس هاته! بعد یهو، تمام لب هام جمع میشه، چشام پر اشک میشه!- دیگه چی؟+ دارم درس میخونما! از اون درس سختا! بعد، شروع کنم به گل کشیدن وسط صفحه، ببینم دارم اسم تو مینویسم! که یه چیز، از اون بالا میخوره رو اسمت و اسمتو خیس میکنه!      - عجب!+ یه وقتایی ام، دارم مثل آدم زندگی میکنم! آهنگ شاد گوش میدم!میرقصم! اما، یکی از حرفای احساسیت، میاد جلو چشمام! یاد سلیقه و علایق ات میفتم! یاد بهونه هات! دیر خوابیدن هات! تنها بودن هات! لوس بودن هات! نامرد بودنات!  بعد مییبنم، همینجوری ساعت ها زل زدم یه جا دارم میلرزم!!!       - چه سخته!+ سخت اونجایی که، دارم بی تو، با همه ی فراموش کردن هات دارم قدم میزنم! ولی اون شهردار و مغازه دار لعنتی، اسم تو رو، از روز نبودنت، هی گذاشتن همه جا! همه جا رو که نگاه میکنم، میبینم تویی! حتی، همه رو شبیه تو میبینم! اینا به کنار، حتی وقتی میبینم، یکی دست عشقشو گرفته و جای رژ لب اش روشه! وسط خیابون، هی میریزم تو خودمو و هی داد میزنم! هی تو رو میخوام…   - دیگه بدتر از اینم هست؟+ آره؛ موقع هایی که آنلاینی ولی با من حرف نمیزنی! باید برم دنبال بهونه! تا سر صحبت باهات باز کنم! آخ، تایپ کردنت یعنی حواست الان به منه…!      - من که نمیفهمم چی میگی!+ تو هیچ وقت نمیفهمی، من چی میگم…!!! دلتنگی یعنی چی!!! چی به سر من، آورده!! تو، دلتنگی هاتو یه روزی میون گودی دستای من جا گذاشتی!! ولی من اونا رو بزرگ کردم...!!میفهمی چی میگم؟      - وبلاگی برای دلنوشته ها...
ما را در سایت وبلاگی برای دلنوشته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadjamshidio بازدید : 153 تاريخ : جمعه 16 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:08

بیا یک بار دیگر خودمان را به نفهمیدن بزنیم ...انگار هیچ کدام از این اتفاقات نیفتاده ،انگار تو مرا نرنجانده ای ،و انگار من تو را نشناخته ام ... انصافاً ابتدای آشناییمان عجب می چسبید ! ! !اصلا می دانی؟! بیا دوباره "از نو" آشنا شویم ... تو بگو سلام ،و من جواب دهم ... تو بیشتر بپرس ...و من بیشتر از خودم بگویم ...و باز هم جوری از من بگو که باورم شود موجود فرازمینی ام میان این زمینی ها ... و تویی که "مثلا نمی شناسمت" دروغ هایت هم به دل می نشیند لاکردار ...!بدون تعارف میگویم ؛بیا دوباره با هم آشنا شویم ... #بدون_مخاطب_خاص وبلاگی برای دلنوشته ها...
ما را در سایت وبلاگی برای دلنوشته ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadjamshidio بازدید : 171 تاريخ : جمعه 16 ارديبهشت 1401 ساعت: 19:08